در روانشناسی زرد مرسوم است که میگویند« چیزی که مرا نکشد، قوی ترم میکند» و ما دلخوشیم که اگر تا کنون روی پا ایستادهایم، پس قرار نیست دیگر پا پس بکشیم اما شعارمان همواره این است که دلخوش به این مقدار نباشیم، پس ادامه میدهیم که راه بسی سخت است و انگار قرار نیست هیچ چیز بر وفق مراد پیش برود.
در این یک سال که گذشت به قول معروف کارمان به مو رسید اما پاره نشد، صورتمان را مثل سایر رسانههای مکتوب با سیلی سرخ نگهداشتیم و همچنان در خدمت به صنایع بستهبندی کمربندمان را محکمتر بستیم؛ چون رسالتمان را در این دیدیم که صدای شما باشیم و در حد وسعمان به توسعه شما اندیشیدیم و کوشیدیم. اما اگر از حال ما خواسته باشید ملالی نیست بجز ادامۀ زندگی. هرچند جایز باشد از قول خواجه حافظ شیرازی، بگوییم :« زهر هجری چشیدهام که مپرس.»
حالمان، مثل حال ایران است . قرار نبود در این یکسال اوضاع، این گونه رقم بخورد، اما مثل همه قرار نبودهای دیگر، اتفاق افتاد و چنان شد که شد.
حالا ماییم و ایرانی که حالش خوب نیست اما امید دارد به آیندهای بهتر و همین امید هم سبب شده تا پاشنههایمان را ور بکشیم و کمر همت ببندیم برای ساختن، آباد کردن و ادامه دادن برای فرداهای بهتر از امروز.
ما یکسال در کنار شما و شما هم همراه ما تلخ و شیرینها را با هم آزمودیم. ما ایستاده ایم، گر چه در غبار. عزممان راسخ است گرچه سخت و دشوار. ما همچنان و هنوز بر سر آنیم که از وجود تو مویی به عالمی نفروشیم.
بی آنکه بخواهیم، یک سالگی ما گره خورد به « جراحی اقتصادی» که البته موفقیت آمیز نبود! بیش از 63 درصد تورم مواد غذایی کافی است که نشان دهد دکتر جراح اقتصادی حاذق نبود؛ و حالا بیمار در شرف رفتن به کماست. بیمار روی دست ملت مانده است. اگر کار به قصابی اقتصادی نکشد، امید داریم بیمارمان هر چه زودتر بهبود یابد. امید داریم جراحیهای بعدی توسط دکترهای حاذقی انجام شود و امید داریم که این بیمار در کما، هر چه زوتر جامه عافیت بپوشد. با این حال دست به دعا ننشستهایم و تلاش میکنیم تا بسازیم هر آن چه را که سایرین خراب کردند.
«بازار بستهبندی»یک ساله، همانطور که از آغاز سطرهای نخستین، اندیشیدن به توسعه را سرلوحۀ نوشتن قرار داد، اکنون به نیکی آگاه است که مخاطبانش چه کسانی هستند، میداند کجا ایستاده است و چه چالشهایی پیش روی توسعه صنعت بازار بستهبندی است. با این حال ایستادهایم و آمادهایم برای هر آن چه که قرار است اتفاق بیفتد.
در طول این مسیر صنعتگران و فعالانی در کنار ما بودند که حضورشان ما را به شوق آورد و دیدارشان ما را به شوق رهنمون شد و همکاریشان دل ما را به امیدهای فراوانی گرهزد. این امیدها و نویدها محصول آن حضورهاست.
