این قهوهخانه ها البته فقط قهوه، - به اصطلاح امروزی - سرو نمیکردند و کلی خبر و روایت و قصه و شایعه و «از اینجا و اونجا چه خبر؟» هم در بساطشان بود و محال بود سری به قهوه خانه ای وسط شهر و چارسوق بازار بزنی و کمتر از یک ساعت آنجا جا خوش کنی و بعدش هم دست خالی برگردی. کمِ کم چهارتا خبر از جابلقا و جابلسا میشنیدی و از فلان بازرگانی که گذارش به آنجا افتاده بود دو تا قصه هم به کف میآوردی که مثلاً: شبی در جزیره کیش بازرگانی مرا به حجره خویش خواند و الخ...
قهوهخانهها در روزگاری که خبری از رسانههای مَس مِدیا نبود، نقش مهمی در انتقال و انتشار اخبار داشتند و از همه مهمتر پایگاه کسانی مانند نوازندهها، خوانندهها، لوطیان ، مطربان ، نقالان و پردهخوانان بود که برای قهوهچی هم سود خوبی داشت و مردم را دور هم جمع می کرد و کاسبیاش رونق میگرفت.
وقتی که پای رادیو به قهوهخانه ها باز شد آرام آرام بساط پیرمرد نقال هم برچیده شد و دیگر صدای ساز را از رادیو میشنیدی نه آن نوازندهای که گارمان یا ویلونش را کوک میکرد و تصنیف کوچه بازاری برای مردم می خواند و خلق خدا هم عیش شان کامل می شد با شنیدناش. رادیو هم با آمدن تلویزیون از سر طاقچه قهوه خانه رفت و کارگر و مسافری که برای نوشیدن چای و پُکی به قلیان زدن به قهوه خانه رفته بودند تماشاگر جومونگ بودند و دیگر از صدای ویلن یاحقی و تار شهناز خبری نبود. از امروز نگویم که دیگر خبری از هیچکدام از اینها نیست و سر همه گرم است به صفحات مجازی گوشی های موبایل. حالا اگر قهوه خانه و کافی شاپ و ایفای هم داشته باشد که فبهالمراد...
مخلص کلام اینکه همان قهوه ای که روزگاری منبع و منشأ اخبار و قصه ها و روزی روزگاری گفتن ها و یکی بود یکی نبودها شده بود، امروز خلوت و تنهایی آدمها را پر می کند یا دست بالا اینکه دو دلداده را در گوشه دنج یک کافه به هم می رساند که فنجان اسپرسو یا آمریکانو را جرعه جرعه با شعر عاشقانه ای همراه می کنند و می نوشند.
همیشه از خودم میپرسم اگر قهوه نبود، اگر آن روزهای دور، یک نفر در آفریقا یا یمن، این دانه شگفت انگیز را کشف نکرده بود و اگر پاپ این نوشیدنی را برای همیشه شیطانی اعلام می کرد و هزار اگر دیگر، امروز ما چقدر بی قهوه میماندیم و چقدر کارخانههای فرآوری قهوه نبودند و چقدر کارخانه تولید اسباب دم آوری قهوه نبود و ما چقدر بیلذت میماندیم از نوشیدن قهوه و وقتی که خسته و ناتوان بودیم نمیدانستیم که باید چه چیزی هوس کنیم و چه بنوشیم تا با تلخی بیمانند قهوه هماوردی کند.
امروز قهوه افزون بر اینکه تجارت پرسودی است و صنایع بسیاری را هم به خود مشغول کرده است، اما همچنان یک مشت دانه قهوه با رُست ملایم که در آسیاب دستی می ریزی و بعد در دستگاه اسپرسوساز دم میکنی و در فنجان کوچک سفید به همراه یک دوست مینوشی، لذت وصف ناشدنی دارد.