جامعه مدنی، در آغاز این مسیر حد مشترک خود با جامعۀ سیاسی را از منظر نظری و عملی تغییر داد. این در حالی است که جامعه سیاسی بر حد مشترک پیشینی خود با جامعه مدنی تأکید دارد.
اما همگان دستگاه تبلیغاتی همگانی که در کنترل و به دستور جامعه سیاسی است، تأکیدهای یک سویه بر حد مشترک پیشینی را با سانسور «افتراق و شکسته شدن وفاق» و انکار همگانی آن صورت میدهد.
در عمل، امر اجتماعی تبلیغات، دو سویۀ مخالف گرفته است. هردو با دو رویکرد، خود همگانانگاری که سعی دارد، درستهای خود را درشتنمایی کند.
این یک مبارزه طبقاتی نیست که در بستر مدنیت، در جامعه رو به سرمایهداری وحشی؛ با نظام پارلمانی نیمبند صورت گرفته باشد. لیبرالیسم مستقر در اقتصاد دست و پا شکسته که رسماً وجه لیبرالی خود را انکار میکند اما در عمل جوی گندم نماست و داعیه میدانداری مبارزه بورژوازی و پرولتاریا دارد.
بر خلاف آنچه جامعه سیاسی در تحقق آن نقش اساسی داشت یعنی استقرار لیبرالیسم و سرمایهداری وحشی که دو عنصر مرکب در یک بیشکلی بیمعناست! در نهاد خود به دنبال اقتصاد سوسیالیستی است، این اما یک امر پیشینی برای جامعه سیاسی است و برای اکنون خود باید چیزی از آینده بیاورد.
جامعه مدنی زمانی حد اشتراک خود با جامعه سیاسی را به مرزهای افتراق کشانده است که اساس جامعه سیاسی را مرحلهی گذاری میداند که باید بگذرد؛ پس برای اکنون خود باید چیزی از آینده بیاورد.
جامعه سیاسی بر «در دسترس بودن همه چیز» (امکان مصرف بیشتر) اصرار دارد. جامعه مدنی سوز فقری را در مییابد از پوستش عبور کرده و به استخوانش رسیده است.
جامعه سیاسی از«امکان سازماندهی کار» سخن میراند اما جامعه مدنی با تکیه بر تکنولوژی انسانِ ابزار دوره پیشاصنعتی را کنار زده و ارزش انسان را با ارزش تفکر او میسنجد نه زور بازو و توان جسمیاش. اما به هرصورت از بیکاری و بیمزدی افکارش رنج میبرد.
جامعه سیاسی از تمدن برساختهای سخن میراند که از گذشته به اکنون میآورد اما جامعه مدنی به دنبال آوردن تمدن از آینده به اکنون است. متمدن شدن انسان؛ در نگاه جامعه سیاسی در ارجاع اکنون به امور پیشینی محقق شدنی است، ولی جامعه مدنی، تمدن برساخته جامعه سیاسی را مقبول تمنیات و توقعات خود نمییابد و از آن به شدت پرهیز میکند.
جامعه سیاسی به دنبال «امکان تحقق تاريخ» به معنای برساختی از تاریخ آرمانی خویش است. جامعه مدنی هم ظاهراً چنین انتظاری را ترسیم میکند اما در محتوای این دو هیچ حد مشترکی قابل احصا نیست.
امکان تحقق تاریخ به منزلهی برساختی از تمدن ایرانی اسلامی آن چیزی نیست که جامعه مدنی به دنبال آن است.
جامعه مدنی در ایران در حال مهندسی نظم نوین مطلوب برای مرحلهی پس از گذار از وضعیت مستقر است، در حالی که جامعه سیاسی نظم نوین خود و جهان را در استقرار و تحقق تاریخ برساختهای میبیند که مأمور به ساختن آن است.
اکنون باید دید تبلیغات به منزلۀ یک امر اجتماعی در دو سوی کشاکش غلطها و درستهای دولت گرامشی، به افتراق کامل بین دو رکن آن خواهد انجامید؟ یا همگانِ مطلق انگارِ دستگاهِ عظیمِ تبلیغاتِ همگانی جامعۀ سیاسی قادر خواهد شد منویات رهبران خود را تأمین کند؟
تفاوت در منافع لزوماً به معنای تعارض آنها نیست. اما تفاوت در اندیشه نتایج متعارضی را به دنبال خواهد داشت. تناقض در عمل و نظریه، به افتراقهای بیشتر بین اجزای دولت منجر خواهد شد. گفتیم که تبلیغات وقتی میتواند یک امر اجتماعی باشد که در فرم و محتوا حد مشترک ساختاری در اجتماع را به اشتراک در منافع تبلیغات بدل کند. حالا باید اضافه کنیم زمانی میتواند چنین کند که اندازههای خود را واقعی ببیند و غلطهای خود را درست نینگارد.