کسانی که تولید کننده صنعتی هستند علاوه بر داشتن روحیۀ کار صنعتی که با تواضع شخصی زیاد، میل به خدمت جمعی بالا و امید به پیشرانی پیشرفت، دشوارترین، پیچیده ترین و در عین حال با ارزشترین رکن این زنجیره به حساب میآیند اما در اغلب موارد ارزش مادی کارشان با در نظر گرفتن محاسبات مالی و اقتصادی از ارزش کار بنکداران و دلالان نه تنها بیشتر نیست بلکه کمتر هم هست.
به زبان ساده در زنجیرۀ ارزشی فعالین سنتی، اگر تولید کننده به مقدار ثابتA ریال از فعالیت خود سود دریافت کند، بنکداران A بعلاوه کسری از A را دریافت میکنند که از مقدار A بیشتر است. خرده فروشان در قیاس با تولید کنندکان نیز همین مقدار بلکه بیشتر از تولید کننده سود میکنند. مصرف کنندگان سود خریدشان را در خرید ارزان و کیفیت خوب کالا یا خدمات جست و جو میکنند.
مبادلۀ ارزش، در این زنجیره همیشه با دریافت ارزش بیشتر برای نفر بعدی همراه است.شاید شما هم چیزی را خریده باشید که از قیمت ثبت شده کارخانه بر روی جنس ارزانتر بوده و کمتر پول پرداخت کردهاید. این ناشی از حاشیه بیشترین سود برای آخرین زنجیرۀ مبادلۀ ارزش است. وقتی که حاضر میشود آن را ارزانتر به فروش برساند، به سود کمتر قانع نشده است!
در «نمایشگاه» که یک رکن مدرن نسبت به بازارهای سنتی بازارچهای محسوب میشود، و امروزه نسبت به شبکههای ماتریسی اجتماعی که بر پایۀ دیجیتال مارکتینگ فعال است، هنوز سنتی است، و زنجیرۀ ارزش آن هنوز در حالت سنتی خود باقی مانده است.
مآخذ ارزش در شبکههای ماتریسی عبارت است از: ارزشی که خود شبکه ایجاد میکند. ارزشی که از اجتماع کاربران یا مشترکان به وجود میآید.ارزش حاصل از مبادلۀ خدمات- کالا- اطلاعات و بازخوردها که تایید اعتبار و ارزش را به دنبال داردو خود یک ارزش مستقل دیگر است -که البته ممکن است منفی یا مثبت باشد- و در صورت منفی بودن موجبات حذف مأخذ ارزش را فراهم میسازد.
در روش سنتی ماهیت «تامین» با موجودی انبار سنجیده میشود ولی در شبکههای دیجیتالی ماهیت تامین« تغییر یابنده» است و همیشه با تامینهای جدید سرو کار داریم. در روش سنتی تمرکز بر فعالیتهای داخلی است اما در روشهای دیجیتال محور شبکهای بر فعالیت خارجی تاکید میشود. در روش سنتی فعالیت(مبادلۀ ارزش) با «پخش و توزیع» سامان مییابد اما در روشهای دیجیتالی مبادلۀ ارزش با «بخش» بندی، سازمان مییابد.
در روشهای سنتی نفوذ در بازار به اراده و خواست واسطهها وابسته است، اما در روش دیجتالی مبتنی برماتریسهای شبکهای، اعمال تغییر در بازار با شکسته شدن ارادۀ مشتریان در انتخاب - با تکیه بر ارزشی که بازخوردها ایجاد میکنند- صورت میگیرد.
به همین دلیل است که پیامهای بازاریابی توسط کارکنان در سیستمهای سنتی به بازاریابی از طریق مصرفکنندگان تغییر شکل داده است. در روش سنتی ارزش آفرینی بر کنترل و مدیریت اکو سیستم تولید و ارایۀ محصول استوار بود اما در روش بازاریابی ماتریسی تحت شبکه با ترغیب شرکای خارجی بجای کنترل کارکنان داخلی سروکار داریم.
در ارزش آفرینی سنتی بازاریابی بر بستر روابط سنتی جاری بود اما در روشهای ماتریسی روابط «ماهیت جهانی»، «غیر رودررو» و «برخط» دارد.
در روشهای سنتی،«رشد» آهسته و زمان بر است درحالی که در روشهای مدرن ارتباطات تجاری مبتنی بر روابط ماتریسی سریع است و امکان ارزش آفرینی از طریق مشترکین نیز میسر میشود.
این صورتبندی مختصر، مبتنی بر ارکان فعالیت تجاری- اقتصادی از دو وجه سنتی و روابط مدرن تحت شبکههای ماتریسی نشانگر مزیتهای فروانی است که در شکل مدرن«روابط» را ایجاد میکند.
نگاه به آینده، بدون تخمین و پژوهش آن، میتواند لبۀ بسیار خطرناکی ایجاد کند که با اندکی اشتباه در محاسبات، شرکتهای بسیار بزرگ هم از آن لبه به دره سقوط کنند. این نوع تماشا به اقتباس آینده خود از گذشته دیگران شبیهتر است تا اقتباس از آینده همانها. چه رسد به رصد آیندۀ ایران. حالا این پرسش مطرح است که آیندهای که اقتباسی از گذشته دیگران است، چه طورتعریفی برای آینده است؟! این بیشتر شبیه داد و ستد با فرمول «نان بده کباب ببر»است، تا این که منویی باز در اختیار مخاطب قرار دهد.نمایشگاه آیندۀ چاپ ایران، که همۀ زنجیرههای صنایع بستهبندی را در خود مستتر دارد، با چه منظری روبروست؟ و به کدام آینده مینگرد؟ مهمتر این که در صدد مبادلۀ چه ارزشهایی و در کدام بسترهاست؟